ASA

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان حس زنانه» ثبت شده است

داستان حس زنانه

یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی

تابه می کوبه تو سرش. 

مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟ 

زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا

کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود … 

 مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته

بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود.

زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه . 

.

 نتیجه اخلاقی: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند

 

سه روز بعدش مرده داشته بازم روزنامه میخونده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ دوباره می کوبه تو سرش !

.

بیچاره مرده وقتی به خودش میاد می پرسه: چرا منو زدی؟ 

زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود!

.

 

.

 

نتیجه اخلاقی ۲: متاسفانه خانمها همیشه درست حس میکنند