ASA

آخرین نظرات

ریشه ضرب المثلهای ایرانی و کاربرد آنها

 ----------------------------------------------------------

آدم بی گناه پای دار می رود ولی سر دار نمی رود

 

روایت است که در یک درگیری قتلی رخ می دهد و قاتل فرار می کند

مامورین به شخصی مضنون می شوند و او را دستگیر می کنند

فرد مضنون هر چه التماس می کند که من بی گناهم حرفش را قبول نمی کنند

و پس از محاکمه چون شاهدی ندارد به اعدام محکوم می شود

روز اعدام طناب بر گردن او می بندند و بالای دار می کشند

اما طناب پاره می شود و از بالای دار می افتد

وقتی دوباره می خواهند او را بالا بکشند قاتل اصلی که جز تماشاگران بوده

جلو می آید و می گوید : او را رها کنید ، او بی گناه است و قاتل منم

پس او را به زندان می برند و بی گناه را آزاد می کنند

مقصود این مثل این است که شخص بی گناه مجازات نخواهد شد

و در پایان بی گناهی اش ثابت می شود ، ولو به پای چوبه ی دار

 

..........................

بقیه ضرب المثل ها را در ادامه مطلب مشاهده کنید.

 

آدم برهـنه از آب نمی ترسد

 

کسـی که چیزی برای از دست دادن ندارد ، از هیچ چیز واهمه نمی کند

 

..........................

 

آتش خشک و تر را با هم می سوزاند

 

 

آتش خشک و تر را با هم می سوزاند

کنایه از این است که هر گاه مصیبتی وارد شود ، همه کس را در بر می گیرد

اگر کسی اشتباهی کند و مصیبتی وارد شود هم گریبان خودش را خواهد گرفت هم شاید دیگران که بی گناه بوده یا نقشی نداشته اند

تو اتش به نی در زن و در گذر

که در بیشه نه خشک ماند نه تر

«سعدی»

وندر او پیر وبرنا هیچ کس باقی نماند

آتش اندر بیشه چون افتد نه تر ماند نه خشک

«کاتبی ترشیزی»

آتش چو بر شعله بر کشد سر

چه هیزم خشک و چه گـُـل ِ تر

«ناصر خسرو »

 

.........................

خر شاعری ، اول گدایی است

 

 

«شهریار»

شاعر ، مسلک عرفانی دارد ، هیچ وقت در فکر اندوخته مالی نیست

 

........................

 

آب که یک جا بماند می گندد

 

 

انسان بی تحرک مانند آب راکد است می گندد و از بین می رود ، پس باید همیشه در جنب و جوش و تکاپو باشد

سکون و بی تحرکی موجب فساد است

 

........................

 

آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب

 

 

برابر : آب که از سر گذشت در جیحون چه به دستی ، چه نیزه ای ، چه هزار

وقتی که مصیبتی به سراغت آمد ، کم یا زیاد آن فرقی ندارد

 

...........................

آب کم سراب است

 

 

آب کم با سراب یکی است.

وقتی احتیاج انسان رفع نشود تفاوتی با سراب - که وهم و خیال است - ندارد

 

.........................

 

آب زیر کاه بودن

 

کنایه از ناقلا ، زیرک ، مزَوِر و تو دار بودن است.

در ظاهر آرام ولی در باطن شریر بودن

به گفت سیاوش بخندید شاه

نبود آگه از آب در زیر کاه

«فردوسی»

 

..........................

 

آب در هاون کوبیدن

 

 

کنایه است از کار بی مصرف کردن ، کار بی نتیجه ، کار بدون ثمر ، کار بی خودی انجام دادن

 

.........................

 

آب از آسیاب ( آسیا ) افتادن

 

 

پس از هیاهو و هنگامه ای بسیار ، سکوت و آرامش پیدا شدن

 

همین که آب ها ریخت از آسیاب

بیارمش باز این لب جوی آب

من لای چرخ و پره هنوزم به پیچ و تاب

جایی که آب ریخته از آسیاب عمر

 

«امثال و حکم»

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی